English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2432 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mooring U نقطه مهار کردن قایق به ساحل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mooring line U طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
ground tackle U وسیله مهار کردن قایق
cable U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
skate boat U قایق بسته به ساحل در اغازمسابقه
uncleat U بازکردن طناب مهار قایق ازساحل
coast in point U نقطه ورود به ساحل
jolly boat U قایق بار کشی از کشتی به ساحل و بعکس
bollard U تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
bollards U تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
painter U طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
painters U طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
fender U بالشتک حایل بین طناب و محل مهار یا قایق دیگر
alighting area U نقطه پیاده شدن خودروها به ساحل
coast in point U نقطه نزدیک شدن کشتی به ساحل
mooring penant U طناب کوتاه وصل به گوی شناور برای بستن قایق به ساحل
ship to shore U حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
chine U نقطه اتصال کناره ها و کف قایق
point of tow U نقطه یدک ناو یا قایق
ties U متصل کردن مهار کردن مهار
tie U متصل کردن مهار کردن مهار
beach marker U علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
shore to shore movement U عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
onshore U روی ساحل متوجه بطرف ساحل
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
canopies U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
inshore U بطرف ساحل جلو ساحل
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
clamped U مهار کردن
chuck U مهار کردن
chucks U مهار کردن
chucked U مهار کردن
clamping U مهار کردن
clamp U مهار کردن
chucking U مهار کردن
clamps U مهار کردن
restraining U نگهداشتن مهار کردن
chucking automatic U مهار کردن خودکار
restrains U نگهداشتن مهار کردن
restrain U نگهداشتن مهار کردن
bolster plate U صفحه برای مهار کردن
stanchion U مهار یامحدودکردن تیر دار کردن
bindings U مهار کردن بار در روی پالت
binding U مهار کردن بار در روی پالت
triple team U سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
aircraft arresting reset unit U وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
strings attached <idiom> U تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
lubber's line U علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind U حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
control U کنترل کردن مهار کردن
controlling U کنترل کردن مهار کردن
controls U کنترل کردن مهار کردن
anchor block U بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
tacks U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
broach U سوراخ کردن قایق
broaching U سوراخ کردن قایق
barge U با قایق حمل کردن
capsizing U واژگون کردن قایق
capsized U واژگون کردن قایق
swamp U غرق کردن قایق
barged U با قایق حمل کردن
barges U با قایق حمل کردن
swamps U غرق کردن قایق
broached U سوراخ کردن قایق
swamping U غرق کردن قایق
boat U قایق رانی کردن
boats U قایق رانی کردن
capsize U واژگون کردن قایق
swamped U غرق کردن قایق
broaches U سوراخ کردن قایق
capsizes U واژگون کردن قایق
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
cast off U باز کردن طناب قایق
bail U عمل خارج کردن اب قایق
ship water U نفوذ کردن اب بداخل قایق
scow U با قایق چهارگوش حمل کردن
speckle U نقطه نقطه یا خال خال کردن
disembarkation U به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
lighter U با قایق باری کالا حمل کردن
steamboat U قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
lighters U با قایق باری کالا حمل کردن
fixes U نقطه کردن
fix U نقطه کردن
fleck U خط خط کردن نقطه نقطه کردن
flecks U خط خط کردن نقطه نقطه کردن
head down U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
port U بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
head off U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
foldboat U قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
boat space U فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
point U نقطه گذاری کردن
punctuates U نقطه گذاری کردن
punctuate U نقطه گذاری کردن
punctuated U نقطه گذاری کردن
localizing U در یک نقطه جمع کردن
localizes U در یک نقطه جمع کردن
localize U در یک نقطه جمع کردن
localising U در یک نقطه جمع کردن
punctuating U نقطه گذاری کردن
localises U در یک نقطه جمع کردن
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
spill wind U سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
fulcrum U دارای نقطه اتکاء کردن
point U نقطه گذاری کردن ممیز
neutral earth U زمین کردن نقطه صفر
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
punctuating U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuate U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuates U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuated U نشان گذاری کردن نقطه دار
traveler U میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
stipple U با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
showboat U قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
hue U [نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
staging area U فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
bond U مهار
guys U مهار
brace U مهار
braced U مهار
guy U مهار
spans U مهار
spanning U مهار
guide rope U مهار
anchorage U مهار
chainage U مهار
controls U مهار
controlling U مهار
control U مهار
belaying pin U مهار
bearing rein U مهار
unbridle U بی مهار
anchorages U مهار
spanned U مهار
span U مهار
chucking U مهار
anchoring U مهار
anchors U مهار
halter U مهار
frenum U مهار
halters U مهار
make fast U مهار
anchor U مهار
restraints U مهار
restraint U مهار
bridles U مهار ناو
bridles U زنجیر مهار
gripping jaw U فک مهار کننده
guy wire U سیم مهار
holdfast U مهار گیر
bridled U زنجیر مهار
foot trap U مهار توپ با کف پا
anchor pole U دیرک مهار
anchor rod U میل مهار
tractable U سست مهار
bridle U مهار ناو
stayed U تکیه مهار
bridle U زنجیر مهار
arresting sheave U پل مهار هواپیما
bridled U مهار ناو
span wire U سیم مهار
knee-brace U مهار زانویی
bridling U مهار ناو
ball control U مهار توپ
angle-tie U مهار قطری
sagrod U مهار عرضی
controlled U مهار شده
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com